اهداف نظام اقتصادی از دیدگاه حضرت امام خمینی(ره)

کد خبر : 11337
یکشنبه 13 خرداد 1397 - 11:13

بدون شک دیدگاه‏های اقتصادی امام خمینی(ره) تا کنون کمتر مورد بررسی برخی متفکران و صاحب‏نظران اقتصادی کشور قرار گرفته است.

اهداف یک نظام را می‏توان اموری در نظر گرفت که نظام در کلیت، و اجزای آن در جزئیت، برای دستیابی به آن‏ها سازماندهی و طراحی شده‏اند، از این‏رو، در یک نظام سه دسته هدف قابل بررسی است:

1. اهداف غایی؛

2. اهداف متوسط و کلی؛

3. اهداف عملیاتی و جزئی.

دستیابی به اهداف غایی و اساسی، تنها از طریق سازگاری و هماهنگی بین اجزا و زیر نظام‏های نظام کلی قابل انجام می‎باشد. از این‏رو، همواره زیر نظام‏ها و هماهنگی و سازگاری بین آن‏ها باید هموار کننده‏ ی دستیابی به اهداف کلی نظام باشد. به طور عموم اهداف غایی و نهایی و در برخی از موارد اهداف میانی و کلی نظام‏ها، برخاسته از مبانی فلسفی و جهان‏بینی حاکم بر نظام‏های مورد بررسی می‏باشند؛ زیرا همان‏طوری که می‏دانیم از مبانی فلسفی یک نظام عام زندگی، می‏توان اهداف را تعیین نموده و برای هر کدام تفسیری معین و روشن ارایه نمود و درجه و میزان اهمیت هرکدام را تعیین کرد. با توجه به این بحث، واضح است که نظام‏های گوناگون دارای اهداف متفاوتی خواهند بود که این اختلاف، اهداف ناشی از جهان‏بینی ‏های گوناگون بوده و در هر سه سطح ذکر شده می‏گردد. برای مثال، در نظام سرمایه‏ داری که مبتنی بر دئیسم، فرد‏گرایی و ماده ‏گرایی می‏باشد، هدف غایی نظام را می‏توان افزودن بر رفاه در نظر گرفت. در این نظام اهداف متوسط را می‏توان رشد تولید و پس از آن عدالت توزیعی در نظر گرفت. البته با توجه به مبانی فلسفی مادی و فردگرایانه مطروحه، در این نظام رفاه به «رفاه مادی و فردی تفسیر شده و عدالت توزیعی نیز با نگرش فایده‏گرایانه مطرح گردیده است.

براساس این تفسیر، هر توزیعی که سر جمع کل لذت جامعه را افزون کند، عادلانه است.[1] حضرت امام نیز با تکیه بر سعادت انسانی و اینکه هدف جمهوری اسلامی دستیابی به سعادت می‏باشد، عقیده دارند که برقراری جمهوری اسلامی با اکثریت مطلق آرا صورت گرفت. در هر صورت، در جمهوری اسلامی سعادت همه افراد تأمین خواهد گردید و نیازمند به تأویلات خارج از منطق نیست. از این‏رو، برای دستیابی به اهداف نظام اقتصادی از دید حضرت امام باید به مبانی فلسفی و تفسیر ایشان از سعادت پرداخت؛ ولی با توجه به اینکه اصولاً در این بحث در پی دستیابی به مبانی فلسفی و کلامی این امر نیستم، فقط به تصریحات حضرت امام در مورد اهداف اقتصادی می‏پردازیم. لازم به ذکر است ایشان هدف غایی نظام اسلامی را تهذیب انسان عنوان نموده‏اند[2].

هدف غایی تهذیب نفس، معنویات و اخلاق است. ایشان نظام اقتصادی را وسیله‏ای در دستیابی به این امر دانسته و می‏فرمایند: اقتصاد هدف نیست؛ بلکه وسیله‏ای برای نیل به هدفی بالاتر و والاتر، یعنی فرهنگ اسلامی است[3]. از این‏رو، از دید ایشان نظام تربیتی و فرهنگی اسلام وظیفه هماهنگی و سازگاری بین زیرنظام‏های نظام عام اسلامی را داشته و تمامی این زیرنظام‏ها باید در راستای این نظام فرهنگی باشد و اهداف نظام اقتصادی نیز باید در این راستا بوده و اهدف آن به گونه‏ای باشد که دستیابی به آن‏ها زمینه کارکرد بهینه این نظام فرهنگی را تأمین نماید. بنابراین، با توجه به تصریحات حضرت امام (ره)که در همین بحث به آن پرداختیم، می‏توان به ملاکی در تصمیم‏گیرها و سیاست‏گذاری‏ها دست یافت که عبارت است از این‏که‏: سیاست‏های اقتصادی باید به طور کلی در جهت تقویت فرهنگ اسلامی و رشد معنویات و تهذیب نفس آحاد جامعه باشد.[4] باتوجه به بحث فوق می‏توان عمده اهداف نظام اقتصادی اسلام از دید حضرت امام(ره) را عبارت از موارد زیر دانست:

1. تربیت و اعتلای معنوی انسان‏ها همان‏طور که گفتیم تمام زیر نظام‏ها باید در راستای نظام کلی جامعه و در راستای هدف غایی به فعالیت بپردازند. حضرت امام(ره) با توجه به اهمیت خاصی که برای اعتلای معنوی انسان‏ها قائل است، هدف مستقیم نظام اقتصادی اسلام را نیز این امر برشمرده و می‏فرمایند: ایشان این امر را ویژگی خاص اسلام می‏دانند که فعالیت‏های مادی را در راستای فعالیت‏های معنوی قرار می‏دهند تا باعث رشد و تعالی انسان‏ها گردد؛ و اعتقاد دارند که اسلام مردم را طوری تربیت می‏کند که در عین توجه به مادیات، امور مادی را در خدمت معنویات قرار می‏دهد.[6] در اسلام این امر از طریق طرح آثار اخروی اعمالی همگون: صدقه، فرض الحسنه، وقف و سرمایه‏گذاری در جهت مصالح اسلام و مسلمین، پرداخت خمس و زکات به قصد قربت و نیز القای این بینش که آثار اخروی عمل، بهتر و باقی‏تر از آثار دنیایی آن است ( والآخره خیر و ابقی) تأمین می‏شود. همان‏طور که می‏دانیم، اسلام علاوه بر آن‏که انگیزه‏های افراد را در فعالیت‏های مالی و اقتصادی به سمت معنویات سوق می‏دهد، در فعالیت‏های اقتصای مردم هم با واجب یا مستحب کردن برخی از فعالیت‏ها، علاوه بر این‏که موجبات بهبود و ارتقای کمی و کیفی وضعیت اقتصادی جامعه را فراهم می‏آورد، موجب اعتلای معنوی افراد گردیده و موجبات تهذیب آن‏ها را فراهم می‏آورد. «اسلام دینی است که با تنظیم فعالیت‏های مادی راه را به اعتلای معنوی انسان می‏گشاید. ترقی واقعی همین است که رشد خود انسان هدف فعالیت‏های مادی گردد، و اسلام دین این ترقی است.» اگرچه نوع انگیزه، تأثیری بر آثار اقتصادی یک رفتار ندارد؛ اما به علت نظر خاص اسلام به اعتلای معنوی انسان‏ها، در دستورات اسلامی، معیارهای خاصی برای انگیزه‏های رفتارگر اقتصادی مطرح شده است. برای نمونه، خمس و زکات که در حقیقت دو نوع مالیات اسلامی‏اند، از عبادات شمرده شده، صحت آن‏ها هم‏چون نماز منوط به داشتن قصد قربت به خداوند است. هم‏چنین در روایاتی که در ارتباط با آداب تجارت وجود دارد، سعی در سوق انسان به سمت تهذیب نفس مشاهده می‏گردد؛ لذا امام با دید فوق و با در نظر گرفتن نظام اقتصادی در راستای هدف کلی- که عبارت از تهذیب نفس و فراهم آوردن رفاه برای کل جامعه است- یکی از اهداف نظام جمهوری اسلامی را نیز در این راستا در نظر می‏گیرند. 2. استقلال اقتصادی گفتیم که امام تمامی نظام‏های اقتصادی- فرهنگی و سیاسی جامعه را در راستای هم‏دیگر در نظر می‏گیرند، به نظر می‏رسد ایشان در بعد استقلال اقتصادی بیشتر بر نقش این امر در سلطه یا عدم سلطه سیاسی کشورهای استعمارگر تکیه داشته و آن را برای جلوگیری از وابستگی سیاسی و اجتماعی به کشورهای استعمارگر و از جمله آمریکا در نظر می‏گیرند. چنان‏چه می‏فرمایند: «شما می‏دانید که اگر یک مملکتی در اقتصاد، خصوصاً این رشته اقتصاد که نان مردم هست در این احتیاج به خارج پیدا بکند، و یک احتیاج مبرمی که نتواند خودش اداره کند خودش را، و باید دیگران او را اداره کنند، این وابستگی اقتصادی، آن هم در این رشته، موجب این می‏شود که ملت ایران، مملکت ایران، تسلیم بشود به دیگران.»[7] هم‏چنین ایشان وابستگی اقتصادی را منشأ همه‏ی وابستگی‏های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی می‏دانند؛[8] و اعتقاد دارند که بدون دستیابی به استقلال اقتصادی نمی‏توان به استقلال سایر زمینه‏ها دست یافت.[9] لذا دستیابی به این امر را یکی از اهداف مهم نظام اقتصادی می‏دانند و می‏فرمایند: «شما حالا باید از اول شروع کنید و قصدتان این باشد که خودتان مستقل در همه چیز باشند؛ در فرهنگ مستقل باشید، در صفت مستقل باشید، در زراعت مستقل باشید. وقتی که بنای بر این معنا گذاشتید و با این عزم وارد میدان شدید، می‏توانید که کشور خودتان را نجات بدهید و کشور خودتان را مستقل کنید و بیمه کنید استقلال کشور خودتان را برای همیشه.»[10] از این‏رو، همان‏طور که در بالا گفته شد، لازمه‏ی استقلال و عدم وابستگی را تولید به اندازه‏ی نیازها و خودکفایی در کالاهای استراتژیک دانسته‏اند.[11] ایشان راهکار رهایی از وابستگی در حوزه‏ی اقتصاد، سیاست و ... را دستیابی به خودباوری و اعتماد به نفس می‏دانند.[12] هم‏چنین ایشان توجه به اسلام، اتکای به خدای بزرگ و وحدت امت اسلامی را از عوامل مؤثر در این زمینه می‏دانند.[13] آخرین نکته این است که ایشان محاصره اقتصادی را عامل مؤثری در دستیابی به این امر و تلاش در رهایی از وابستگی دانسته و می‏فرمایند: «این محاصره اقتصادی را که خیلی از آن می‏ترسند، من یک هدیه‏ای می‏دانم برای کشور خودمان، برای این‏که محاصره‏ی اقتصادی معنایش این است که «مایحتاج» ما را به ما نمی‏دهند. وقتی که مایحتاج را به ما ندادند، خودمان می‏رویم دنبالش ... مهم این است که ما بفهمیم که دیگران به ما چیزی نمی‏دهند، ما خودمان باید تهیه کنیم.»[14] لذا حضرت امام(ره) با تکیه بر نقش وابستگی اقتصادی در وابستگی سیاسی، آن را زیر سؤال برده و توجه به خدای متعال و وحدت امت اسلامی را از عوامل مؤثر در این امر دانسته و شروع آن را از بخش کشاورزی خواستار شده‏اند. 3. مبارزه با فقر و ایجاد رفاه عمومی امام(ره) تمامی مسایل را در راستای نظام اسلامی مدنظر داشته‏اند، به نظر ایشان، اقتصاد اسلام به حمایت از فقرا و پابرهنگان تمایل دارد. ایشان این امر را نشان مترقی بودن اسلام دانسته و می‏فرمایند: «اسلام این است؛ اسلام مترقی این است؛ احکام مترقی اسلام این است. آن‏که به حال مستمندان و ضعفا بیشتر عنایت دارد تا به حال دیگران، آن‏که طرفدار مستضعفین است، آن رژیمی که می‏خواهد مستضعفین را از قید و بند آن گرفتاری‏ها بیرون بیاورد، آن اسلام است. آن‏که پیشش اصلاً مطرح نیست مرزنشینی و مرکزنشینی، بالانشینی و پایین‏نشینی پیشش مطرح نیست.»[15] ایشان پشت کردن به دفاع از محرومان و رو آوردن به حمایت از اغنیاء را مخالف راه و رسم اسلامی می‏شمارند. از این رو می‏فرمایند: «اسلام نیامده که ظلم به ضعفا بکند، اسلام آمده است که ضعفا را پرستاری بکند، خدمت به ضعفا بکند. اسلام از توی ضعفا پیدا شده است، از اغنیا که پیدا نشده. از این گداهای مدینه و مکه اسلام پیدا شد؛ از این بیچاره‏ها و ضعیف‏ها اسلام پیدا شده است. و انبیای دیگر هم همین‏طور بودند؛ هیچ کدام اشراف نبودند که طرفدار اشراف باشند. این‏ها از همین ضعفا هستند و از بین همین توده‏ها پیدا شدند و طرفدار همین توده‏ها هم هستند و نمی‏ذارند ظلم به این‏ها بشود.»[16] ایشان فقرا را مورد توجه خاص خداوند دانسته و می‏فرمایند: «فقرا عیال خداوندند[17] و خداوند رسیدگی به مظلومان را نصرت خود محسوب کرده و بدین سبب وعده‏ی نصرت داده است: ان تنصروا الله ینصرکم.»[18] ایشان محرومیت‏زدایی را مترادف با ایجاد رفاه عمومی دانسته[19] و آن را همواره مورد توجه اسلام می‏دانند. و به عقیده ایشان با عمل به احکام اسلام، و فداکاری در راه اهداف شریف اسلام رفاه عموم و تأمین معنویات و مادیات بشر تضمین می‏شود. ایشان رفاه را در ثروت و امکانات مادی خلاصه ننموده و آسایش روحی را شرط اصلی آن برشمرده و آن را در صورت اسلامی شدن جامعه قابل دستیابی می‏دانند. بنابراین، می‏توان نتیجه گرفت که رفع فقر، به عنوان یکی از اهداف سیاسی- اقتصادی فقط تأمین زندگی مادی متوسط برای همه آحاد نیست؛ بلکه باید به نیازهای ثانویه نیز توجه کرد. بر این اساس، وظیفه همه‏ی مردم تلاش برای رفع فقر در حد ضرورت، و وظیفه مسؤولان، رفع فقر در حد کفایت است. 4. تعدیل ثروت همان‏طور که در بخش مربوط به عدالت اجتماعی خواهیم دید، بخش اعظمی از تعلیمات اسلام و توجه حضرت امام، معطوف به عدالت اجتماعی است و یکی از راهکارهای این امر تعدیل ثروت می‏باشد. ایشان دستیابی به عدالت به همه ابعاد آن را از مهم‏ترین اهداف نظام اسلامی و بعثت انبیا عنوان نموده و دلیل آن را این‏گونه عنوان می‏کنند که: تحقق عدالت، وسیله‏ای برای توسعه معرفت‏الله و انسان‏سازی است؛ هدف اسلام و نظام اسلامی را انسان‏سازی و تهذیب نفس در نظر گرفتند، از این‏رو عدالت اجتماعی را دارای ارزشی همای توحید و سایر ارکان دین دانسته‏اند. از منظر ایشان، شناخت اسلام و عمل به احکام آن موجب بسط عدالت اجتماعی و از جمله تعدیل ثروت [به عنوان یکی از راهکارهای آن] در جامعه می‏شود.[20] ایشان هم‏چنین می‏فرمایند: «اسلام دنبال تعدیل است، نه جلو سرمایه را می‏گیرد و نه می‏گذاردکه سرمایه در دست عده‏ای محدود جمع شود.» ایشان نتیجه‏ی عمل به اسلام و احکام آن را کاهش و نابرابری‏ها عنوان نموده‏اند: «برنامه‏های اسلام تفاوت فاحش درآمدی بین مردم را کاهش می‏دهند؛ و لذا در صورتی که در جامعه‏ای اختلاف طبقاتی شدید وجود داشته باشد، آن جامعه فقط صورت اسلامی دارد و از محتوای اسلام بی‏بهره است.» به طور خلاصه می‏توان گفت که ایشان عدالت اجتماعی را هدف برگزیده شدن انبیاء دانسته‏اند که موجب انسان‏سازی و تهذیب که هدف غایی نظام اسلامی است، می‏شود و در صورت عدم مشاهده عدالت اجتماعی جامعه را فاقد محتوای اسلامی می‏دانند. 5. رشد و سازندگی ایشان رشد و سازندگی در تمامی زمینه‏ها را مورد تأکید اسلامی دانسته و عنوان می‏کنند: [اسلام] اقتصاد را به صورتی سالم و بدون وابستگی، به نفع همگان، در رفاه همه مردم، با اهمیت به مستمندان و ضعیفان، بارور می‏کند؛ و برای رشد بیشتر کشاورزی و صنعت و تجارت کوشش می‏نماید. ایشان نظام اقتصادی اسلام را که مورد نظر ایشان نیز می‏باشد، مبتنی بر نیازهای اساسی اکثریت قاطع و فقیر مردم می‏دانند که این امر از طریق استقرار حکومت عدل اسلامی مورد تأیید و پشتیبانی مردم، قابل دستیابی است. ایشان تلاش در جهت رشد و توسعه را صرفاً در صورتی که موجب ایجاد وابستگی کشور به شرق یا غرب گردد، زیر سؤال می‏برند. از این‏رو، ایشان اهداف کلی برنامه‏های توسعه و نوسازی کشور را بدین مضمون بیان می‏کنند: 1. تأکید بر حفظ ارزش‏ها و شئون اخلاقی و اجتماعی و نیز سالم‏سازی اجتماعات؛ 2. اولویت و تقدم خودکفایی کشاورزی بر بازسازی مراکز صنعتی؛ 3. توسعه مراکز علمی و تحقیقاتی به عنوان مهم‏ترین عامل در کسب خودکفایی و بازسازی؛ 4. دوری از تکیه بر صادرات نفت؛ 5. تشویق به تولیدات داخلی و برنامه‏ریزی برای توسعه صادرات؛ 6. تقویت بنیه‏ی دفاعی و نظمی کشور و توسعه صنایع تسلیحاتی؛ 7. جلوگیری از انحصار تجارت داخلی و خارجی به افراد خاص متمکن و مرفه و بسط آن به توده‏های مردم و جامعه؛ 8. برنامه‏ریزی به منظور رفاه متناسب با وضع عامه مردم، توام با حفظ شعائر و ارزش‏های کامل اسلامی؛ 9. مبارزه با فرهنگ مصرفی؛ 10. آزادی واردات و صادرات و به طور کلی، تجارت بر اساس قانون و با نظارت دولت در نوع و قیمت؛ 11. اولویت رسیدگی به خانواده‏ی معظم شهدا، جانبازان، اسرا و مفقودان؛ 12. رعایت اصول ایمنی و حفاظتی مراکز و صنایع و ایجاد پناهگاه‏های جمعی برای مردم؛ 13. استفاده از نیروهای عظیم مردمی در بازسازی و سازندگی.* پی ‏نوشت‏ها: [1] میر معزی، حسن؛ نقدی بر اهداف نظام سرمایه‏داری از دیدگاه اسلام؛ ص 13. [2] صحیفه امام؛ ج 7، ص 463-531. [3] همان؛ ج 8، ص 85. [4] همان؛ صص 85-86 [5] همان؛ ج 4، ص 360. [6] همان؛ ج 9، ص 288؛ ج 8، ص 108. [7] همان؛ ج 11، صص 413-414. [8] همان؛ ج 10، ص 333. [9] همان؛ ص 433،439. [10] همان؛ ج 4، ص 246. [11] صحیفه امام؛ ج 17، ص 33. [12] همان؛ ج 9، ص 14، ص 116؛ 308. [13]همان؛ ج 17، ص 411. [14] همان؛ ج 14، ص 115-116. [15] همان؛ ج 9، ص 50. [16]همان؛ ج 9، ص 50. [17] همان؛ ج 10، ص 334؛ج 12،ص 126. [18] همان؛ ج 19، ص 203. [19] همان؛ ج 20، ص 341. [20] همان؛ ج 4، ص 201. دکتر میثم موسایی: استاد دانشگاه تهران پایگاه برهان انتهای متن/ منبع:دکتر میثم موسایی(4)؛

ارسال توسط : نااصری ناصری
بازدید
دیدگاه